دختر دانشجویی در رشته ی روانشناسی مشغول تحصیل بود، سه خواهر داشت که یکی از آن ها در دوره ی دبیرستان تحصیل می کرد و دو خواهر دیگر دوران راهنمایی را پشت سر می گذاشتند، پدرشان بقالی کوچکی داشت که از عرق جبینش چندرغازی کسب می کرد تا هزینه ی تحصیل دخترانش را بپردازد.
از میان دخترانش، دختر دانشجویش یک دختر استثنایی بود، بسیار باهوش و زرنگ و نیز خوش مشرب و خوش اخلاق، بگونه ای که هم کلاسی هایش برای دوستی با او با هم رقابت می کردند.
خودش داستان زندگی اش را چنین تعریف می کند
روزی از روزها که پس از پایان درس از دانشگاه خارج می شدم ناگهان جوانی زیبا رو با قامتی رعنا و لباسی برازنده روبرویم سبز شد، چنان به من خیره شده بود که گویا سالهاست مرا می شناسد! با بی توجهی به راهم ادامه دادم اما رهایم نمی کرد و قدم زنان پشت سرم حرکت می کرد، با صدایی آرام و کودکانه
گفت
به خدا دوستت دارم، عاشقتم، مدتهاست به تو می اندیشم، می خواهم با تو ازدواج کنم! شیفته ی اخلاقت شده ام!
به سرعتم افزودم، قدمهایم می لرزید و عرق از پیشانی ام سرازیر شده بود. تاکنون با چنین صحنه ای مواجه نشده بودم، هراسان به خانه رسیدم و آن شب تا صبح صحنه ای که اتفاق افتاده بود را مرور می کردم.
روز بعد هنگام خروج از دانشگاه دوباره او را دیدم
درحالی که لبخندی زیبا بر لبانش نقش بسته بود در مقابلم ایستاد و سخنان عاشقانه ی دیروزش را تکرار کرد.
دوباره با بی توجهی راه خانه را در پیش گرفتم اما رهایم نمی کرد، نهایتا نامه ای بسویم انداخت و راه بازگشت را در پیش گرفت
متردد بودم نامه را بردارم یا نه؟
دستانم می لرزید، دلهره داشتم، پس از چند دقیقه کشمکش با درونم بالاخره نامه را برداشتم، نامه ای مملو از جملات عاشقانه و همچنین حاوی معذرت خواهی بابت اعمال نسنجیده اش.
نامه را پاره کرده و در سطل آشغال انداختم.
دیری نگذشت که صدای زنگ تلفن را شنیدم، گوشی را برداشتم، خودش بود، می خواست بداند نامه اش را خوانده ام یا نه،
گفتم
اگر می خواهی پا از گلیمت فراتر بگذاری خانواده ام را خبر می کنم، و تلفن را قطع کردم.
ساعتی نگذشته بود که بار دیگر تماس گرفت.
قسم می خورد که هدفش پاک است و قصد ازدواج دارد،
می گفت
بازمانده ی یک خانواده ی ثروتمند است و شاهزاده ی رؤیاهایم خواهد شد و برایم قصری بلورین خواهد ساخت.
قلبم نرم شد و باب سخن با او را آغاز کردم، از سخن گفتن با او خسته نمی شدم، همواره به تلفنم نگاه می کردم به امید اینکه صدای زنگش آرامم کند.
پس از پایان وقت دانشگاه لحظه های طولانی منتظرش می ماندم بلکه ببینمش. روزی از روزها که از دانشگاه خارج شدم ناگهان جلو دانشگاه دیدمش، از خوشحالی می خواستم پرواز کنم، سوار ماشینش شده تا خیابان های شهر را دور بزنیم، چنان عاشق و شیفته اش بودم که هیچ اراده ای از خود نداشتم، تمام حرف هایش را باور داشتم به ویژه وقتی
می گفت
تو پری قصه هایم هستی، و بی تو نمی توانم زندگی کنم.
چنان احساس خوشبختی می کردم گویی که خوشبخت تر از من در دنیا کسی نیست.
روزی از روزها که تاریکترین روز زندگی ام بود با آینده ام بازی کرد و رسوای کوی و برزنم کرد
طبق معمول سوار ماشینش شدم تا خیابان ها را دور بزنیم اما مرا به خانه ای برد که کسی در آن زندگی نمی کرد. با هم خلوت کردیم و گفتیم و شنیدیم و خندیدم،
در آن هنگام حدیث رسول الله صلی الله علیه و سلم را فراموش کردیم که فرمودند:
»هیچ زن و مرد نامحرمی باهم خلوت نمی کنند مگر اینکه شیطان سومین آنهاست«.
ولی شیطان مرا اسیر خود کرده و با عشق این جوان فریفته بود.
تا به خود آمدم دیدم قربانی هوسرانی اش شده ام و گوهر پاکدامنی ام را از دست داده ام!!
دیوانه وار فریاد زدم
با من چه کردی!؟
- نترس من باهات ازدواج می کنم.
- چطور!!
درحالیکه با من عقد نکرده ای؟
- بزودی مراسم عقد را برگزار می کنیم.
دیوانه وار روانه ی خانه شدم
پاهایم بزور مرا تحمل می کرد، آتشی در درونم شعله می زد و دنیا در مقابل چشمانم تار شده بود، بشدت می گریستم، چنان روحیه ام را باخته بودم که بناچار پس از مدتی دانشگاه را رها کردم.
هیچ یک از اعضای خانواده نمی دانستند که قصه چیست.
روزها یکی پس از دیگری می گذشت تا اینکه روزی تلفنم زنگ خورد. خودش بود!!
گوشی را برداشتم، می گفت
باید ببینمت.
خوشحال شدم، تصور کردم می خواهد مقدمات خواستگاری را فراهم کند.
به ملاقاتش رفتم، در اولین لحظه که با چهره ی عبوسش مواجه شدم بلافاصله
گفت
به ازدواج فکر نکن!!
می خواهم بدون هیچ قیدی با من زندگی کنی، همانگونه که من می خواهم!!
ناخود آگاه سیلی محکمی به گونه اش نواخته و
گفتم
ای پست فطرت فکر می کردم می خواهی اشتباهت را جبران کنی اما می بینم خیلی رذل هستی!
گریان از ماشینش پیاده شدم.
گفت
یک لحظه صبر کن..
ناگهان متوجه شدم یک نوار ویدئو را در دست دارد.
با لحنی موذیانه فریاد زد
با این نوار نابودت می کنم!
گفتم: چیست؟
گفت: بیا با هم برویم خودت ببین.
رفتم و فیلم را تماشا کردم!!
دنیا برسرم فرود آمد، تمام آنچه بین ما گذشته بود را فیلمبرداری کرده بود!
فریاد زدم: ای پست فطرت!
گفت: دوربین مخفی همه چیز را ضبط کرده، بهتر است تسلیم شوی وگرنه نابودت می کنم، بشدت گریه کردم و چون آبروی خانواده ام در میان بود بناچار تسلیم شدم.
تا بخود آمدم اسیر دستانش شده بودم و مرا از مردی به مرد دیگر پاس می داد و در مقابل آن پول هنگفتی دریافت می کرد و چنین بود که زندگیم به هرزگی کشیده شد در حالی که خانواده ام از همه جا بی خبر بودند.
دیری نگذشت که فیلم پخش شد و بدست پسر عمویم افتاد، و خبرش چون بمبی در شهرمان صدا کرد، و قصه ی رسوایی ام سراسر شهر پیچید.
برای حفاظت از جانم از خانه گریخته و از دیده ها مخفی شدم. پس از مدتی فهمیدم که خانواده ام به شهر دیگر کوچ کرده اند تا بلکه این لکه ی ننگ را از پیشانی خود پاک
کنند.
قصه ی ما نقل مجالس شده بود و فیلم رسوایی ام میان جوانان دست بدست می شد.
آن جوان ناپاک مرا چون عروسکی بازی می داد.
تا اینکه…. تصمیم گرفتم انتقام بگیرم.
روزی از روزها که مست و بیخود بود از فرصت استفاده کردم و چاقو را در قلبش فرو بردم و به زندگی ابلیسی اش پایان دادم.
اکنون پشت میله های زندان خواری و ذلت را تحمل می کنم و به گذشته ی خود می اندیشم که چگونه نابودش کردم
به آن قصری که با شیشه ساختم غافل از اینکه با خرده سنگی شکسته خواهد شد.
هر وقت بیاد آن فیلم می افتم احساس می کنم دوربین ها مرا زیر نظر دارند، داستان زندگی خود را نوشتم تا عبرتی باشد برای همه ی دختران جوان تا اینکه فریب سخنان زیبا وپیام های عاشقانه ی جوانان شیطان صفت را نخورند.
خواهرم!
داستان زندگی نابود شده ام را برایت می نویسم؛ پدرم با حسرت از دنیا رفت و تا آخرین لحظه ی زندگیش
می گفت
نمی بخشمت.
تهیه و تنظیم: مجموعه گرو ه های ،وات ساپ،پاتوق سرا
و
همچنین
گروه پاتوق سرا دوستان،رمشک،جمع ،رمشکی،برای دوستانم هم راه اندازی شد
نوشته : نظام اربابی پور
تاریخ: چهار شنبه 9 بهمن 1387برچسب:رمشک,وات ساپ,گروه پاتوق سرا وات ساپ,گناهان و لغزش ها,داستان,داستان عبرت انگیز,پاتوق,پاتوق سرا,رمشکی,گروه,گروپ,عضویت,واتساپ,واتس آپ,گروه های واتساپ,وات ساپ,واتس آپ,دانلود,دانلود برنامه وات ساپ,ورژن,دانلود ورژن جدید وات ساپ,برنامه,برنامه وات ساپ,موبایل,,
وات ساپ,مطالب ارسالی اعضای گروه پاتوق سرای وات ساپNEWSرمشک

ارسال شده: خالد

یقیــــن دارم اگر گنـــاه وزن داشت
اگر لباسمان را سیاه میکـــرد
اگر چین چروک صورتمان را زیاد میکــــــرد
بیشتر از اینها حواسمان به خودمان بـــود
حال آنکه گــناه قد روح را خمیـــده
چهره بندگـــی را سیاه
و چین و چروک به پیراهـــن سعادتمـــان میاندازد ...
یا بَنی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُواری سَوْآتِکُمْ وَ ...
ای فرزندان آدم! لباسی برای شما فرستادیم که اندام شما را میپوشاند و مایه زینت شماست اما لباس پرهیزگاری بهتر است! اینها (همه) از آیات خداست، تا متذکّر (نعمتهای او) شوند!
سوره مبارکه اعراف آیه
26

ارسال شده:مخاطب خاص

هي رفيق راستي میخواستی با اون دختره ازدواج کنی چی شد ؟
-جواب رد داد . چون گفتم لیسانسم و بیکار !
-خوب ، آدم عاقل ! می گفتي عموت میلیاردره !
-اتفاقا گفتم ! رفت با عموم ازدواج کرد !

ارسال شده:
میثم علیدادی

طعم زندگی،طعم محبت است.
طعم پیمان و وفاست.
طعم ایمان وتوکل به خداست.
طعم یک رنگی و صفاست.
طعم همدلی وهمراهی است.
طعم تعاون و همکاری است.
طعم صبروبردباری است.
طعم مداراوسازگاری است.
طعم گذشت وفداکاری است.
طعم زیبایی وزیبابینی است.
طعم امضای تقدیرورضامندی است.
طعم نشاط وشادمانی است.
طعم شکفتن وشکوفایی است.
طعم مودت ورحمت است.
طعم انس وآرامش است.
طعم گل گفتن وگل شنیدن وگل بودن وگل دیدن است.
وزندگی چه زیباست!

ارسال شده: عادل

من رسم دوستی ام مثل نان نیست که گرمش سرسفره دل باشد وسرد وبیاتش سهم نمکی ... چه گرمای حصورت وچه سرمای نبودنت رادوست دارم

ارسال شده: سارا

به سلامتی پدری که لباس خاکی و کثیف میپوشه
میره کارگری برای سیر کردن شکم بچه اش
اما بچه اش خجالت میکشه
به دوستاش بگه این پدرمه

ارسال شده: سارا

به سلامتی مادر که اگه یه تک سرفه بزنیم میشن پرستارٍ بخشِ مراقبتهای ویژه !

ارسال شده: حبیب رمشکی

احساس قشنگیه وقتی بدونی یکی هواتوداره،احساس قشنگیه وقتی بدونی یکی دلش برات تنگ شده اماخیلی سخته وقتی بدونی کسی که دوستش داری کنارت نیست.

ارسال شده: سارا

” يـــــاد تـــــو ”
حــــــس قشنـــــــگیست
كــه در ”” دل ”” دارم
چــه بخواھے؛ چــه نخواھے
نـــگهش مــــیدارم ...

ارسال شده :حبیب

گـــــــاهـے نمـے دانم •
چہ پیامـے را بهـــــــانہ کنم •
تا از حـــــــال آنکہ دلم با اوست •
آگـــــــاه شوم . . .
این بار کہ" دلتـــــــنگـے " را بهانہ کردم ،
فـــــــردا را چہ کنم

ارسال شده: ستاره

به سلامتى اون مادرى که وقتى سرسفره غذاکمه اولين نفريه که اشتها نداره

ارسال شده :رحمان خالقی

دمــــــــــــے با "دوست" بسربــــــــــــردن دوصــــــــــد دنيـــا "بہــــــــــــا" دارد.
خوشــــــا آنكــــــس كـہ دردنيـــــــــا "رفيقــــــــــے" با "وفـــــــــــا" دارد
وات ساپ,قوانین گروه پاتوق سرای وات ساپ NEWSرمشک,استفاده درست از وات ساپ,

""بسم الله الرحمن الرحیم""

""""السلام علیکم و رحمت الله و برکاته
""
""
""""""به پاتوق سرای وات ساپNEWS خوش آمدید ""
""
""

""1""در گروپ هيچ گونه حق بحث سیاسی برای اعضای گروپ وجود ندارد و در صورت مشاهده عضو خاطی از گروپ اخراج خواهد شد

""2""هرگونه توهین به علما و بزرگان اهل سنت و اهل تشییه ممنوع میباشد اعضای گروپ از نقاط مختلف کشور حضور دارند

""3""اعضا باید در گروپ فعال باشند
سعی شود حداقل هر دو سه روزی یک مطلب به گروه ارسال کنید و در غیر این صورت جایگزین افراد جدید الورود میشوند

4.اعضای گروپ میتوانند کلیپ ،مذهبی,خنده دار,عاشقانه,عکس,مذهبی,خنده دار,عاشقانه,موسیقی,سرود,آیات قرآن,سخنرانی,و همچنین مطلب جک و لطیفه ؛مطالب علمی و آموزنده مطلب اسلامی را با دیگران به اشتراک بگذارند ,مطالبی که به خدا و رسول الله صلی الله علیه وسلم ربط داده شده بدون سند و مدرک از نشر آن اکیدا خودداری فرمایید
همان گونه که هر
عکس, فیلم و مطلب مستهجن در|وبلاگ|وب سایت|ممنوع و در دین مبین اسلام حرام می باشد در این گروه نیز ممنوع میباشد

""5"""هدف ساختن این گروپ
اهمیت این برنامه در زندگی اجتماعی ما انسانها میباشد
برای خودسازی وبالا بردن اطلاعات دینی و علمی شما میباشد

""6"""بدون اجازه وارد خاص اعضا گروپ شدن ممنوع میباشد و از برداشتن شماره اعضا بدون اجازه خودداری فرمایید

""7""" درصورت مشاهده ى هرگونه قانون شكنى، شخص از گروه حذف خواهد شد.

""8"""پيشنهادات و انتقادات خود را به خاص مدير ارسال كنيد✅.

تغییر آیکون گروه و موضوع گروه ممنوع می باشد

تبلیغات در گروه اکیدا ممنوع است

"" درصورت رضايت از عملكرد گروه ،گروه را به دوستان خود معرفى كنيد.

""با تشکر""
مدیر گروه پاتوق سرای وات ساپNEWS رمشک

http://www.lovenar.loxblog.ir

با ارسال کلمه "Ok" شما با به گروه متصل میشوید

09136137907✔

وات ساپ,گروه پاتوق سرای وات ساپ NEWSرمشک,استفاده صحیح از واتساپ
لعنت
از ابودرداء رضی الله عنه روایت شده است که پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند:
وقتی عبد چیزی را لعنت کرد، آن لعنت به آسمان میرود و درهای آسمان بر او بسته می گردد و دوباره به زمین می آید، درهای زمین نیز بر او مسدود می شود و بعد به سمت چپ و راست میرود تا راهی بیابد و وقتی راه خروج نیافت به کسی که لعنت شده باز می گردد، اگر سزاوار آن باشد شامل وی میشود و اگر سزاوار نباشد به شخص لعنت کننده باز میگردد.
(ابوداود روایت کرده است:۴۹۰۵)
از ابودرداء رضی الله عنه روایت شده است که پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند:
لعن و نفرین کنندگان در قیامت نه شفیع خواهند بود و نه شاهد.
(مسلم:۲۵۹۸)
از سمره بن جندب رضی الله عنه روایت شده است که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند:
همدیگر را به لعنت خدا و غضب او و آتش دوزخ ، نفرین نکنید.
(ابوداود:۴۹۰۶¤ ترمذی:۱۹۷۷)
وات ساپ,استفاده درست از وات ساپ
گروه پاتوق سرای وات ساپNEWS

،رمشک،
RAMESHK
سلام دوستان جهت عضویت در گروه
پاتوق سرای وات ساپNEWS رمشک
یک پیام کوتاه حاوی متن
| اشتراک|
به شماره
09136137907
ارسال نمایید.
بروز ترین گروه از بهترین مطالب
تا جدیدترین مطالب
, خبر ,
:
،کلیپ ,
،احادیث ,
،تصاویر،
را از گروه دیافت کنید.
در صورتی که دوست داشتید عضو گروه ما شوید به شماره ذکر شده واتس بزنید
و همچنین
مطالب و تصاویر
خود را با ما به اشتراک بگذارید .
گذراندن لحظه های خوشی در گروه پاتوق سرای وات ساپ NEWS,رمشک,
برای شما آرزو مندیم
|توجه |
قوانین گروه
|توجه|
قابل توجه اعضای جدید گروه
"1""تغییر آیکون گروه و موضوع گروه ممنوع می باشد
"2""همان گونه که هر عکس, فیلم و مطلب مستهجن در|وبلاگ|وب سایت|ممنوع و در دین مبین اسلام حرام می باشد در این گروه نیز ممنوع میباشد
"3""از ارسال موارد بیهود که باعت سنگینی گروه میشود و دردسر ایجاد میکند جدا خودداری نمایید

"4""تبلیغات در گروه اکیدا ممنوع است
حتی شما دوست عزیز
"5""بحث سیاسی ممنوع میباشد اعضای گروه از نقاط مختلف کشور حضور دارند پس به طایفه و اقوام بی احترامی نشود لطفا
"6""سعی شود حداقل هر دو سه روزی یک مطلب به گروه ارسال کنید
در صورت مشاهد افراد غیر فعال از گروه حذف میشوند
"7""تنها هدف این گروه تفریح سالم پرکردن اوقات فراغت و نشان دادن اهمیت این برنامه در زندگی اجتماعی ما انسانها میباشد
"8""رعایت شعونات اسلامی در این گروه الزامیست
""با تشکر""
مدیر گروه پاتوق سرای وات ساپNEWS رمشک"
با ارسال کلمه "Ok" شما به گروه متصل میشوید
تمامی حقوق این سایت ،رمشک،محفوظ است.