در شهر اسکندریه مصر پیر مردی قصه ای را روایت میکند
چند ماه پیش در اتوبوس مسافربری سوار بودم, مسافران تکمیل شدند, صدا زدند میخواهیم حرکت کنیم, در صندلی جلوی من جای یکی دو نفر خالی بود, شاگرد این طرف و ان طرف را نگاه میکرد تا اینکه یک دختر جوان مصری مسلمان با لباسی خیلی زننده و وقیح و نیمه لخت با هیبتی خیلی زشت و قبیح که کیفی هم بر کتفش بود وارد شد وقتی وارد شد مسافران همه مات و مبهوت بودند, آمد و روی صندلی خالی جلوی من نشست من همینطور حرص میخوردم با خود گفتم:
بهش بگم و نصیحتش کنم یا نمیخواهد من چکار دارم ولی وجدانم قبول نکرد گفتم نه این مانند نوه من است, دختر من است, دختری مسلمان است, ناموس اسلام است, من وظیفه دارم, وجدانم اجازه نمیداد باید میگفتم, با صدایی آرام به او گفتم دخترم بهتر نبود خودت را میپوشاندی, سنگینتر نبود, من که جای پدربزرگش بودم این را از روی دلسوزی به او گفتم به محض اینکه این را گفتم از روی صندلی بلند شد فکر کردم شاید میخواهد از من تشکر کند ولی بلند شد و هر حرف زشتی که از دهانش میامد به من گفت و باصدای بلند فریاد زد و هم آبروی خودش و هم آبروی مرا نابود کرد, گفتم:
استغفرالله, لاحول ولا قوة الا بالله , با چه چیزی مواجه شده ام, بعد از نیم ساعتی که گذشت او دوباره بلند شد گفتم حتما با خود فکر کرده که اشتباه کرده و میخواهد معذرت خواهی کند, اما دوباره با تکبر و غرورکیفش را برداشت و یک تلفن همراه درآورد و به من گفت:
پیرمرد خرفت تو که میگویی خدا و جهنم و آخرت هست تلفن مرا بردار و به خدا زنگ بزن تا اتاقی در جهنم برایم رزرو کند. گفتم:
لاحول ولا قوة الا بالله, خدایا من با چه مواجه هستم .
دختر تلفنش را گذاشت و خود نشست و سرش را روی صندلی جلویی گذاشت و سرش را بلند نکرد تا اینکه اتوبوس به مقصد رسید وشاگرد راننده داد زد اینجا ایستگاه آخر است پیاده شوید رسیدیم, همه پیاده شدند ما چند نفر مانده بودیم شاگرد آمد دختر را صدا زد:
خانم بلند شو رسیدیم بلند شوید, اما دختر جوابی نداد باز هم صدا زد:
خانم فقط شما ماندید, شاگرد به دختر دست زد تا بیدارش کند اما دختر جوان در راهرو افتاد. وقتی نگاه کردند دیدند که نفس خالی کرده و مرده است.
همانجا که دختر جوان دعوت شد با او اتمام حجت شد و باقیمانده با خداست, همانجا که گفت: خدا اتاقی در جهنم برایم رزرو کند همانجا خداوند قبض روحش کرد.
خواهران بزرگوار! برادران بزرگوار! جوانان عزیز! پدران و مادران گرامی! گناه از خصلت انسان است اما از روی تکبر گناه نکنید!...
تو رو خدا كامل بخون
پيغمبر صلي الله عليه وسلم ميفرمايد دو جمله هستند كه در ميزان سنگين و براي خداي رحمن نزديك و پر محبت است

"سبحان الله وبحمده سبحان الله العظيم "

"سبحان الله وبحمده سبحان الله العظيم "

"سبحان الله وبحمده سبحان الله العظيم "

نظرات شما عزیزان: